شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

تنفس ممنوع، وارونگی جو!

تازه نزدیک ایستگاه دو توچال که می‌شی از پوشش دودی تهروووون خارج می‌شی! اون موقع است که می‌تونی یک نفس عمیق بکشی. باور نمی‌کنید؟ خودتون برین ببینید. هوا سرده، یک هفته هم که برگ درخت‌ها نجنبیده (از باد خبری نیست). هر چی دلتون خواست گاز بدین و دود درست کنید. همش ارزونی خودمون هست تا باد بیاد!

باز هم باورتون نمیشه؟ این عکس‌ها رو امروز صبح گرفتم خودتون ببینید... .

تهران غرق دود از ایستگاه دوم توچال‌

تهران غرق دود از ایستگاه دوم توچال‌
 

تقابل ماه و زهره

حدود یکی دو هفته پیش بعد از غروب آفتاب تقابل ماه و زهره را در افق داشتیم که البته از قبل اعلام شده بود. گروه‌های حرفه‌ای و آماتوری زیادی این صحنه را ثبت کرده بودند که تصاویر آن را دیدیم. اون شب من هم چندتایی عکس گرفتم که هیچ کدوم خوب نشد!  علتش هم نقص فنی در سه‌پایه دوربین بود که خلاصه برطرف نشد و عکس‌ها بد.

تقابل ماه و زهره‌

درکه

گزارش تصویری کوچولو از درکه امروز

در تهران هستید؟ اهل کوهستان چطور؟ اگه پاسختون به این دو سوال مثبت است حتماً نام درکه را شنیده‌اید. درکه روستایی است چسبیده به شهر که در دره‌ای سرسبز واقع شده‌است. برای رسیدن به آن می‌توان از اتوبان چمران حد فاصل چهارراه پارک‌وی و اوین از طریق ولنجک و میدان دانشجو (دانشگاه شهید بهشتی) عبور نمود. حرفه‌ای‌ها حتماً تمام مسیرهای این دره را به خوبی می‌شناسند!

مهمترین هدف در اوائل برنامه صعود در درکه پناهگاه پلنگ‌چال است. این پناهگاه در ارتفاع ۲۵۰۰ متری از سطح دریا و در سر دو راهی قله پلنگ‌چال و ایستگاه ۵ توچال واقع شده‌است. برای رسیدن به آن یک برنامه ۲:۱۵ ساعتی برای کوهنوردان متوسط نیاز است. پس از حرکت از میدان درکه بعد از ۴۰ دقیقه به چشمه اول و پس از نیم ساعت به چشمه دوم خواهید رسید. در حدود همان چشمه اول مسیری انحرافی و زیبا در سمت چپ مسیر اصلی وجود دارد که شما را به جنگل کارا (پایین - بالا) و نهایتاً گردنه کارا رهنمون خواهد شد.

این برنامه نصف روز را می‌توان به راحتی در یک روز تعطیل به اجرا گذاشت اما پیشنهاد؛ روزی غیر از جمعه است که البته علت آن ازدحام بیش از حد جمعیت در قسمت ابتدایی مسیر است. اگر در فصل تابستان قصد صعود دارید شاید بهترین زمان آغاز صعود ساعت ۴ صبح از میدان درکه باشد. چون در این صورت فقط هنگام ورود به پناهگاه برای اولین بار در طول مسیر، با اشعه خورشید آشنا می‌شوید و صعودی بسیار خنک و مطبوع خواهید داشت! (به علت سایه دره در کل طول مسیر حرکت)

در زیر عکس‌های امروز درکه دیده می‌شود. توضیح اینکه عکس‌ها همه با گوشی موبایل گرفته شده است! ( به علت تنبلی دوربین نبرده بودم...) (برای دیدن عکس‌ها با سایز اصلی روی آنها کلیک کنید)

تصاویر درکه‌

 مسیر حرکت

تصاویر درکه‌

 احتمالاً منطقه اذغال چال!

تصاویر درکه‌

حیات (بالکون) پناهگاه پلنگ‌چال

تصاویر درکه‌

 حیات (بالکون) پناهگاه پلنگ‌چال

تصاویر درکه‌

 منظره تهران از پناهگاه پلنگ‌چال - برج میلاد به خوبی دیده می‌شود، هر چند که تصویر گرفته شده با موبایل به سختی دیده می‌شود!

تصاویر درکه‌

  مسیر حرکت

تصاویر درکه‌

  مسیر حرکت

تصاویر درکه‌

  مسیر حرکت

تصاویر درکه‌

 آبشار جوزک در طول مسیر

تصاویر درکه‌

 منظره بالای آبشار جوزک

تصاویر درکه‌

 مسیر حرکت

تصاویر درکه‌

مسیر حرکت

تصاویر درکه‌
 
 آب شفاف و بسیار سرد رودخانه
 
تصاویر درکه‌
 مسیر حرکت
 
محل‌هایی که در طول مسیر حرکت از میدان درکه تا پناهگاه پلنگ‌چال با آنها مواجه می‌شوید به ترتیب: میدان درکه - سه چنار - هفت حوض - دره گوا - پاسیالیز - ورودی جنگل کارا - کوه پاکوپا - بند گلارنگ - آبشار جوزک - اذغال چال - ورودی دره دوزخ نو - بند سیاه کرک - پناهگاه پلنگ‌چال. می‌باشند...!
 

تعطیلات و برنامه طبیعت‌گردی

خیلی ناراحت شده بودم، چون برنامه تعطیلی هفته آیندمون که قرار بود از شهمیرزاد تا شمال رو از روی کوه بریم در حال لغو شدن بود. خیلی حیف میشه از اون برنامه‌هاست که می‌بینی فقط ممکنه یکبار اتفاق بیفته. مثل اون برنامه دره نی‌گاه در لرستان که فکر نمی‌کنم دوباره جور بشه برم.

خلاصه تو همین فکرها بودم که تلفن زنگ زد و یک صدای آشنای قدیمی. وای  آقای ... از همون بچه‌هایی که سفر نی‌گاه باهاشون بودیم. بعد از کلی احوالپرسی و از این جور حرف‌ها ظاهراً برنامه‌ای برای قله درفک در منطقه رستم‌آباد دارند. شاید جور بشه من هم برم . اگه برم حتماً یک گزارش تصویری خوب (بهتر از سفرهای قبلی) تهیه می‌کنم. (شاید هم یک گزارش سفر اگه حالشو داشته باشم!!)

 

موازنه بودجه سال ۸۶ !!

در ادامه پرونده Nokia N73 و شاید Nokia N95 با خودم روراست شدم دیدم که آقای نوکیا خیلی خیلی خوش‌ به حالش میشه که اگر برای مورد اول ۵۰۰ و یا برای مورد دوم ۱۲۰۰ ضرب در هزار تومان بدم و فقط با اون گوشی صحبت کنم. کاری که الان هم با زیمنس کوچولو به خوبی انجام می‌دم. آخه به چند دلیل:

۱. گشت و گذار تو اینترنت با موبایل یک کار تجملاتی حساب میشه. اون هم اینکه هنوز نه MCI سرویس GPRS رو میده نه تالیا. فقط ایرانسل اون هم که بیشتر به صورت تبلیغاتی است. به خصوص یکی مثل من که تو شرکت و خونه دائم پشت اینترنت ADSL نشسته دیگه لابد فقط درحین رانندگی می‌خواد ایمیلشو چک کنه!!

۲. قسمت اصلی گرونی این حضرات به خاطر نصب سیستم عامل وزین و عزیز سیمبین symbian بر روی اون‌هاست. خب اولاً اینکه بنده دیگه کار موبایل نمی‌کنم و برنامه‌نویسی symbian رو ترک کردم (اگه خدا قبول کناد!). دوم اینکه اگه خیلی خیلی دلم برای برنامه نویسی روی ماشین‌ کوچولو‌ها تنگ بشه خدا که J2ME و زبان محترم Java رو از ما نگرفته.

۳. دوربین‌های دیجیتال همراه این گوشی‌ها البته از لحاظ مگاپیکسل فوق‌العاده است برای یک گوشی، اولی ۳.۲ و دومی ۵ مگاپیکسل، و از همه مهم‌تر اینکه برای عکاسی اجتماعی که دست گرفتن یک دوربین حرفه‌ای SLR تحریک‌برانگیز است مورد مناسبی است. راستی این دوتا گوشی زوم اپتیکال دارند!!! می‌دونید یعنی چی؟ یعنی اینکه تجهیزات لنزشون قابلیت حرکت مکانیکی داشته و به این ترتیب به شما زوم نوری (اپتیکال) تا 3x می‌دهند. چیزی که من قبلاً در هیچ گوشی موبایلی ندیده‌بودم. این مزیت رو فعلا بیخیال می‌شم!!!!

و اما بزرگان می‌گویند هر دادنی یک گرفتنی داره. در عوض وسایل زیر رو خریدم یا می‌خوام بخرم!!!  (که هم خدا راضی باشه هم بنده خدا)

توضیح: یکی از دوستان دوستان (خداوند دوستان آدمی را حفظ و بر تعداد آنها بیفزاید، البته دوستان آنها را نیز!) که خانواده‌شان سوئد زندگی می‌کنند؛ بالاخره صبرش تمام شده و تا یک ماه دیگه برای همیشه عازم بلاد وایکینگ‌ها می‌شوند. از آن دوستانی که تجهیزات متنوع طبیعت‌گردی و عکاسی نو و ارجینال در بساطشان فراوان یافت می‌شد...

وسایلی که خریدم:

۱. یک لنز زوم نیکور Nikon NIKKOR 70-210 AF نو که به قول صاحبش دو دفعه روی دوربین بسته شده. (این نتیجه از روی میزان ساییدگی کانکشن‌های موتور لنز و دوربین قابل اثبات است!) به یک قیمت خیلی مناسب (...) در حدود یک هشتم یک لنز معادل از نوع DX. البته، بله لنزی که گرفتم مخصوص دوربین‌های فیلمی نیکون است ولی با یک ضریب تبدیل روی دوربین من به 105-310 تبدیل میشه. (نور علی نور) قراره یکسری عکس از ماه و شاید سیاره مشتری بگیرم حتماً اینجا هم می‌گذارم...

۲. یک چادر کوه سه نفره چهار فصل سوئدی اصل دوپوش ضد آب که هنوز اصلاً استفاده نشده! با مارک Open Air ضد آب با قابلیت دفع باران تا ۸۰۰ میلیمتر(!). کم کم میشه گفت تجهیزات کوهم داره کامل میشه. فقط مونده یک کاپشن کورتکس. (خدا برسونه یک آلمانی یا آمریکاییشو...!)

۳. و نهایتاً یک فلاش Nikon SB-600 که شرکت نورنگار قیمت مناسبی (حدود ۲۳۰) تومان داده احتمالاً بگیرم. این نوع فلاش کاملاً دیجیتال است و پشتیبانی کاملی از TTL با دوربین‌های کلاس‌های مختلف Nikon SLR داره و صد در صد مناسب دوربین منه . (البته SB-800 نمیشه!)

خب حالا خودتون قضاوت کنین، کدومش بهتر شد؟؟ آقای نوکیا خیلی خوش به حالش بشه یا خودم خوش به حالم بشه؟؟! تازه هنوز هم نسبت به گزینه اول صرفه‌جویی کردم...!

 

غار چاله نخجیر

زمستان سال ۸۴ بود که به سفارش یکی از دوستان برای دیدن غار چاله نخجیر رفتیم. ابتدا به قم سپس به سمت اراک تا سه راه سلفچگان. بعد از آن از یک راه فرعی‌تر به شهرستان دلیجان رفتیم. حد فاصل بین شهرستان‌های دلیجان و محلات یک راه فرعی است که به فاصله چند کیلومتر بینابین این دو شهر غار چاله نخجیر قرار گرفته است. تعریف بسیار زیادی از این غار شده‌است، ظاهراً دارای تالارهای بسیار بدیع و دست نخورده‌ای است که قابل مقایسه با غار علیصدر همدان می‌باشد. 

اما چشمتان روز بد نبیند.

غار چال نخجیر

 

در غار بسته و مهر و موم بود. و نگهبانان تا دندان مسلح (!) از نزدیک شدن به در ورودی غار جلوگیری می‌کردند. علت را جویا شدیم فهمیدم که از روزی که معلوم شده بهره برداری از غار چه منافع مادی و معنوی‌ای دارد، بین دو شهرستان فوق بر سر مالکیت این غار دعوا شده چه دعوایی. و نهایت کار به جایی کشیده شده است که در را بسته‌اند که فعلاً هیچ‌کس چیزی از غار را نبرد تا تکلیف مشخص شود.

قضیه خیلی جدی بود به طوری که با تماس‌هایی که گرفتیم تا معاونین میراث فرهنگی و گردش‌گری تهران هم واسطه پیدا کردیم، اما نشد که نشد. یک حاجی پشت خط بود که به این سادگی‌ها نرم نمی‌شد.

بگذریم تا چند ماه پیش خبر داشتم که هنوز هم در این غار بسته‌است. در حال حاضر خبر ندارم. امیدوارم تکروی ماها یک روزی به کار جمعی و تفاهم و تساهل و ... (!) تبدیل شود و از این جور حرفها...

 

تخته کوه

 راستی عجب طبیعت زیبایی داشت منطقه. تصویر بدیع این کوه را ببینید. از رشته تخته کوه اگه اشتباه نکنم در همان منطقه نزدیک دلیجان عکس‌برداری شده‌است.

یک توچال کوچولو

با خودم گفتم صبح جمعه‌ای زود از خواب پاشم یک توچال نه خیلی کوچول برم که شدید نیازمندشم. اما همیشه کارها اون طوری پیش نمیره که انتظارشو داریم. داشتم می‌خوابیدم که یکی از دوستان قدیمی آنلاین شد و دردسرتون ندم تا ساعت ۴ صبح گل گفتیم و شنیدیم! خب نتیجه کار معلومه دیگه، زود پاشدنه شد ساعت ۸ و تا رسیدم توچال نزدیک ۹ بود. تقریباً لب به لب تو پارکینگ ۵۰۰ تومانی(!) جاپارک پیدا شد و راه‌پیمایی شروع...

قله توچال که بلندترین قله رشته کوه البرز مشرف به شهر تهران است، صاحب دوست‌داشتنی‌ترین مسیرهای کوه‌پیمایی نزدیک به تهران می‌باشد. البته صعود یک روزه به قله برای من خیلی زیاده و تصمیم داشتم تا ایستگاه پنج برم که با تغییر برنامه به جایی بین ایستگاه سه و پنج قناعت کردم.

هوا کاملاً آفتابی بود و حتی یک لکه ابر هم دیده نمی‌شد، حتی بالای قله. در ایستگاه اول کاملاً گرمای خورشید تابستانی و درخشندگی آن شدید بود. زمین تقریباً خشک. صعود از ‌جایی که تله‌کابین سوار می‌شوند تا ایستگاه بعدی تله‌کابین حدود یک ساعت طول کشید. اینجا جایی است که به ایستگاه سوم معروف است اما روی تابلوی سازمان نقشه‌بردای که در محل نصب شده‌بود نوشته بود، ایستگاه دوم. نکته جالب اینکه توی ایستگاه به صورت پراکنده برف وجود داشت و راه رو که ادامه می‌دادی مسیر کاملاً برفی می‌شد. با عمق حدود ۲۰ سانتیمتر. البته شدت آفتاب در حال شل کردن برف‌ها بود به طوری که بدون یخ‌شکن به راحتی می‌شد به مسیر ادامه داد...