خب یکسری حرفهایی هست که هرجایی نمیشه گفت، حتی اینجا! فقط همینقدر که ای کاش آدمها میگذاشتند که دنیا روال طبیعی خودشو طی کنه. این شب چله رو هم تنهایی سر کردم. چون فکر میکنم فقط تنهایی است که منو میفهمه. ولی خب امشب خیلی هم بد نشد. هدیهام رو ازش گرفتم. تصویر یک یار قدیمی که هشت سال ندیده بودمش. مثل همیشه با صلابت و نورانی. شاد زی... .
چقدرم بده که آدم نه کسی رو داشته باشه که حرفای دلشو بهش بزنه و نه جایی که بنویسه اونا رو و همه رو تو دلش تلنبار کنه :( خیلی سخته...
سلام،
آره خیلی بده.