شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

نوشتن سخته؟ نمایشگاه التلکامپ

سلام، مدتی است که ننوشتم، چرا؟ همینطوری! بی دلیل. یعنی اصلاً نمی‌تونستم بنویسم. شاید بشه گفت نوشتن حسی است. خب حسش نبوده. نوشتن بعضی وقت‌ها خیلی سخت می‌شه. مثلاً کی؟ مثلاً وقتی که چاپ مجله نزدیکه و قول مقاله دادی و تنبلی کردی و کار افتاده به شب‌های آخر  در اینچنین شرایطی نوشتن از نوشیدن جام شوکران نیز سخت‌تر می‌شود!

امروز سرظهر رفتم نمایشگاه الکامپ + تلکامپ. امسال این دو تا رو با هم برگزار کردند. شد الکی‌کامپ! واقعاً هم که الکی است. خروجی چمران به سئول رو که بستن مجبور شدم برم از ورودی مرکز همایش‌های صدا و سیما بیام تو پارکینگ جنوبی. جای شما خالی عجب ترافیکی باحالی بود. کارت خبرنگاری هم طبق معمول هزینه‌های ورودی رو رایگان کرد. اگه رفتین نمایشگاه گول نخورین؛ نقشه‌های اطلاع‌رسانی رو که می‌گیرین اگه از هر کدوم از نمایشگاه فوق باشه سالن‌های اون یکی رو مشخص نکرده! سالن‌های ۳۵ و ۳۸ و میلاد طبق معمول مرکز اصلی قسمت الکامپ بود و ردیف سالن‌های ۴۱ تا ۴۴ مربوط به تلکامپ. البته دور حوض هم تعدادی سالن برای الکامپ در نظر گرفته شده بود.

غرفه مجله خودمون شیک‌تر از همیشه تدارک دیده شده بود. یکی از بچه‌های غرفه‌دار رو نشناختم، جناب رئیس هم بودند (ITالممالک). شماره جدید ماهنامه هم با طرح روی جلدی زیبا به نمایشگاه رسیده بود. غرفه بهمن هم مثل همیشه شلوغ بود و با روی خندان و شماره آخر مجله‌اش و یک شکلات از من پذیرایی کرد.

غرفه بلاک‌اسکای هم نسبتاً مراجعه‌کننده خوبی داشت. چند دقیقه‌ای اونجا پیش بچه‌های عزیز بلاگ‌اسکایی نشستم. ایده‌های داغ وبلاگ‌نویسی به شدت در حال تبادل بود. (شاید هم برای همین باز دارم می‌نویسم!)

تقریباً از هر جایی که لپ‌تاپ برای فروش گذاشته بودند، لیست قیمت گرفتم. اگه پروژه کوچیکه به خوبی انجام بشه و پولش برسه برای انجام پروژه بزرگه حتماً باید لپ‌تاپ بگیرم، این دفعه دیگه راه فرار ندارم!

راستی یک‌دو تا از بچه‌های ... رو که باهاشون رفیق هستم تو یکی از سالن‌ها دیدم. کلی با هم درد دل کردیم! البته به غرفه‌شون هم سر زدم. خیلی جالبه کار دنیا. به خصوص ما ایرانی‌ها. [یک بک‌گراند تاریخی] یک زمانی یک گروهی (که حتی هنوز شرکتی هم ثبت نکردن) به سختی از پس هزینه یک آپارتمان درجه سه اجاره‌ای بر می‌یان. حقوق کارمندانشون رو خط در میون می‌دن. بیمه‌شون نمی‌کنن و هزار تا فیلم و کلک دیگه برای باقی موندن. سربرگ شرکتی برای یک‌سری کارها، سربرگ دانشگاه برای یک سری کارهای دیگه. بعد؛ یکهوو .... میشه، با رانت و شانس و دو در بازی بیزنسشون یک جایی برنده میشه، پول کمکی دولتی رو می‌گیرن و از این قبیل. [پایان بک‌گراند] حالا ببین چه کردند.... همه‌شون لپ‌تاپ‌های ست Vaio (انگار که لباسه)، کت شلوار مارک‌دار ایتالیایی، افاده‌ها و ... (خداجوون من که فکر نکنم هیچ‌وقت حکمت کارهای تو رو بفهمم!)

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرشاد سه‌شنبه 8 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ

وبلاگ جالبی داری.ولی از بعضی مطالبت سر در نمی آورم.
راستی منم امروز رفتم نمایشگاه.
بد نبود.یک چند تا کارت اینترنت رایگان گیرم اومد.ولی الکامپ بهتر از تلکامپ بود.

سلام،
لطف دارین. از چی سر در نیاوردین؟

مهرشاد چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:52 ب.ظ

سلام آقا شهرام
مثلا نسیم نا میمون
اصلا نفهمیدم منظورت چی بود؟
مربوط به سیاست بود؟

سلام،
دقت شما قابل تحسین است.

مطمئناً سیاسی نیست!!!

شهرام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد