شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

عدم اعتبار تصاویر وبلاگ

به علت .... بودن (!) سرویس tinypic تصاویر آرشیو‌ ماه‌های اولیه وبلاگ حذف و id آن به کاربران دیگر داده شده‌است. تا اطلاع ثانویه روی تصاویر این وبلاگ حساب نکنید و اگر عکس وحشتناکی جایی دیدید من بی تقصیر هستم تا اینکه از آرشیو خودم تصاویر را جایگزین کنم که کمی طول می‌کشد...

 

انرژی روزانه

به نظرم ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که هر روز که از خواب بیدار میشیم، مجموعه جدیدی از انرژی‌های مثبت و منفی وجودمون رو در بر گرفته باشند. یک روز مثبته قوی‌تره و یک روز منفیه. احتمالاً زوری که همه کتاب‌ها، مقالات و متخصصین موفقیت و روانشناسی می‌زنند اینه که بتونیم یک جوری! (توجه کنید یک جوری!) به این مجموعه فائق شده و در جهت خواسته و برنامه ریزی خودمون معمولاً‌ منفی‌هاشو پاک کنیم.

اعتراف می‌کنم که من معمولاً موفق به این مهم نمی‌شم...

قلب‌های شکسته

حقیقتی که همه می‌دانیم ولی اغلب فراموش می‌کنیم:

"زندگی بدون توجه به قلب‌های شکسته نیز ادامه دارد؛ شیرین است!"

قلب‌های شکسته‌های خود را با شیرینی‌هایش التیام بخشیم.

 

دانستنیها

برنامه مستند دانستنیها رو از شبکه ۵ تماشا می‌کنید؟ هر شب حدود ساعت ۲۲ پخش می‌شه. در آن به صورت ساده و سریع نحوه ساخت بعضی از مواد و وسایلی که در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می‌گیرند، شرح و نمایش داده می‌شه. اگر از اوائل پخش آن بیننده‌اش بودید باید یادتون بیاد که این برنامه کانادایی که اسم اصلی‌اش "How It's Made" است، مجری شیک، خوش‌تیپ و پرانرژی‌ای داشت که خودش را "مارک توکسبری" معرفی می‌نمود.

اگرچه در برنامه دوبله شده شبکه ۵ نامی از برنامه اصلی برده نمی‌شد با کمی تحقیق راجع آن اسم اصلی برنامه رو فهمیدم و دیدم به به چشمتون روز بد نبینه این آقا مارک عزیزمون که قهرمان شنای کرال پشت المپیک کانادا هم هست، یکی از هم‌جنس‌ بازهای معروف کاناداییه که برای خودش دفتر و دستکی داره و انجمن ورزشی ..ی‌‌ها رو راه‌اندازی کرده و خلاصه کلی هم برای ایده‌ها و نظرات خودش تبلیغ می‌کنه (به سایتش مراجعه کنید).

خیلی تعجب کردم که چطور دوستان عزیز قیچی به دست شبکه این نکته رو از قلم انداختند و ناخداگاه یاد بهانه آخرین تعطیلی روزنامه شرق خودمون افتاده به خاطر مصاحبه با یک خانم هم... باز. اگه قرار بود عدالت بین رسانه‌ها رعایت بشه باید الان شبکه ۵ رو می‌بستند!!

خلاصه مدتی گذشت که شصت دوستان صدا و سیما با خبر شد و الان این برنامه آموزنده رو بدون مجری پخش می‌کنند. از مجری‌اش که بگذریم واقعاً برنامه مفید، جالب و آموزنده‌ای است. راستی این برنامه رو شبکه ۴ سیما نیز با زبان و اسم اصلی‌اش پخش می‌کند...

 

رو سر بنه به بالین

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بکشد، کسش نگوید: «تدبیر خون‌بها کن»
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد، هین، دفع اژدها کن

مولانا.

شهرام

"شهرام نامی است ایرانی برای پسران. ریشهٔ این نام به زبان پهلوی بازمی گردد و این نام در زبان فارسی امروزی از دو بخش شه = شاه(Shah)و رام(Ram)تشکیل شده که اولی به معنای شاه و دومی نام فرشته ای در دین زرتشت است و روی هم رفته بمعنای شاه رام یا رام بزرگ می باشد. رام که فرشته ای است موکول بر سعادت و روزی مردم به جهت روزی رسانی و سعادتمند نمودن مردم، بین ایرانیان باستان از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و به همین جهت نام این فرشته به تنهایی یا با پیشوند شه یا شاه بر فرزندان پسر ایرانیان و کشورهایی که زمانی در سلطه ایران بودند مانند هند، پاکستان، تاجیکستان و ... بسیار نهاده شده.

شهرام معادل فارسی میکائیل است و میکائیل نیز در بین پیروان پیامبران چون موسی، عیسی و محمد فرشته ای روزی رسان و موکول بر سعادت است.

رام و شهرام از نامهای اصیل ایرانی است که در مناطقی که بعد از حمله اعراب به ایران بیشتر از1 گزند تهاجم و ویرانگری اعراب در امان ماند (هند، طبرستان، کردستان و ...) بیشتر استفاده می شود."

منبع ویکی‌پدیای فارسی

ده سال بعد

کوه رفتن بعد از چهار ماه خیلی لذت‌بخشه! به خصوص که با تمریناتی که کردی تقریباً مطمئن باشی که به زانوی آسیب‌دیده‌ات فشار مخربی وارد نمیشه. حتی اگه این کوه یک توچال کوچولوی دیگه‌ باشه.

از صبح هوا بارونی بود، اما یک فرجه داد به من! ساعت چهار بعد از ظهر رفتم. تا شش که دوباره برگشتم پایین خبری نبود. اما همینکه تو ماشین نشستم مثل سیل شروع شد. (شانس آوردم!) هر چند با تجهیزات کامل رفته بودم و آمادگی بارون رو هم داشتم.

هوا خیلی ملس=ملث=ملص بود. من هم که گام شمار بالا و به خصوص پایین می‌اومدم حسابی عرق کردم. تا حالا تجربه نکرده بودم که کوه‌پیمایی تو تاریکی و تنهایی می‌تونه اینقدر جالب و رمانتیک باشه. کلی به خودم و گذشته و حال فکر کردم. چشمامو بستم و (پست قبل) فکر کردم اگه الان ده سال قبل بود چه آرزوهایی برای خودم داشتم که الان تحقق پیدا کرده. اون زمون چه آینده‌ای رو برای امروز خودم می‌پسندیدم و اینکه چقدر موفق بودم و چقدر ناموفق. جالب بود. نهایتاً اینکه حالا برای ده سال بعد چه چیزهایی رو موفقیت می‌دونم و چه چیزهایی رو شکست. این خیلی مهمه که آدم بتونه اتفاقات آینده رو قبل از وقوع ارزش‌بندی کنه.

در این صورت میشه به هر عمل و رویداد امتیاز داد و جهت کلی حرکت رو تشخیص داد. اینکه به سوی پیشرفت حرکت می‌کنیم یا به سوی پسرفت. اینکه کارهای روزمره‌مون صحیح انجام شدن یا اینکه باید نحوه حرکت رو تصحیح کرد.