امروز کوچه بعد از برفبازی!
اول اشرفی اصفهانی شاید نزدیک دو سه هزار نفر منتظر ماشین بودند و با رسیدن هر ماشین به سمت آن حمله میکردند. در عین حالیکه اصلاً دوست نداشتم جای آنها باشم کمی بالاتر رفتم تا ازدحام (خطر!) جمعیت کمتر بشه و چند نفر رو تا سر همت سوار کردم. یکشون میگفت از آذری تا اینجا پیاده اومده بوده!! لاستیک در حال لغزش روی برف میچرخید و صدای شیرین زنجیر دلنوازی مینمود...
سلام خوبین //
خوش میگذره ؟
خیلی سرده //مراقب باشید ./بای
سلام،
ممنونم!
چه مهربون/.