جریانات فیلم ۳۰۰ رو که شنیدید، قراره فیلم رو ببینم و بعداً بیشتر در مورد اون صحبت کنم.
در همشهری شنبه این هفته یک مقاله کوچولو از خانم رزیتا شاهرخ در مورد راههای کنترل احساسات در محل کار خوندم که مفید به نظر میرسد. البته شاید دلیل جالب بودن این موضوع برای من این باشد که من خودم به شخصه از اون آدمهایی بودم که سرکار زیاد داغ میکردم! البته خیلی سعی دارم این عادت بد را به نوعی کنار بگذارم.
در اینجا عناوین صحبت شده تو مقاله فوق را تکرار میکنم:
امروز ساعت ۴ بعدازظهر مراسم جشن هستهای در نطنز را مستقیم از شبکه یک تماشا میکردم. اکثر مقامات و مدیران سطح بالای مملکت بودند. اول مراسم وقتی تصنیفی در مورد حضرت علی(ع) پخش میشد، اشک در چشمان آقای رئیس جمهور جمع شد. من هم حسابی جوگیر شدم(!)
خبر خوشی که چند روز تلویزیون وعدهاش را میداد، غنیسازی اورانیم در مقیاس هستهای بود. البته خودم هم حدس میزدم؛ چون یادمه که قرار بود همچین خبری رو برای ۲۲ بهمن اعلام کنند که احتمالاً نتونسته بودند به اون تاریخ برسونند یا مثلاً صلاح نبوده. البته لذت یک پروژه به همین است که به تاریخ زمانبندی اون نرسه. بنابر همین اصل تقریباً تمام پروژههای نرمافزاری که من توش بودم فیض این لذت را تجربه کردهاند.
در بین مراسم یک فیلم کوتاه مستند پخش شد که به زبان ساده مراحل استخراج و آمادهسازی اورانیوم تا زمانی که برای نیروگاه قابل استفاده باشد را توضیح میداد. نکته عجیب در این فیلم این بود که در قسمتهایی از آن صحنههایی از تجهیزات، امکانات و اماکن مربوط به تاسیسات هستهای نشان داده میشد که به نظر من پخش آنها از تلویزیون از لحاظ امنیتی مشکلدار است. هر چند که تجربه امنیتی بنده زیر صفر است اما مثلاً با دیدن گرافیکها و تصاویر تصور کاملی از زیر زمینی بودن تاسیسات که قبلاً برام غیر قابل هضم بود، ایجاد شد.
در مراسم اعلام شد که تعداد ۲۰۰۰ عدد سانتریفوژ به بهرهبرداری رسیدهاست. اما از شنیدهها حاکی است که مثلاً برای بهرهبرداری صنعتی ۳۰۰۰ تا نیاز است و جایی دیگه صحبت از ۵۴۰۰۰ تاست. ( به تفاوت در تعداد دقت کنید!) دوستمون آقای معاون هم فرمودند صنعتی نه ۳۰۰۰ تا. حالا از دعوا سر تعداد آقایون سانتریفوژ که بگذریم امیدوارم هرچی که هست اونقدر اتفاق مهمی باشه که ارزش این همه جوگیر شدنم رو داشته باشه. جای امیدواری است و امیدوارم که بشه؛ شما چطور؟