شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

شهرام

یادداشت‌های شهرام از روزمرگی، نظرات و شاید احساسات!

زندگانی

زندگانی است گه عزت دهد گه خوار دارد     چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد

نیمه شب

ساعت سه نصفه شبه. خوابم میاد. اما سر کارم. تا ساعت 8 صبح سر کارم. کار جدیدمه. بد نیست. تا حالا کار شیفتی رو تجربه نداشتم. به خصوص که با یک پروژه بزرگ همراه بشه. باید دید آخرش چی میشه. خدا رو شکر امشب شبکه نسبتاً آرومه و زیاد اذیتمون نمی کنه!

...

نوع کار

در این چند سالی که مشغول به کار هستم، همیشه نوع کارم ثابت بوده. در ساعات اداری، یعنی هر روز از سر صبح تا عصر مشغول کار بودم. مثل یک کارمند خوب و مهربون که حتی برای برداشتن پول از حسابش هم نیاز دارد که از شرکت مرخصی ساعتی بگیرد!  حقیقتاً دیگه از این داستان خسته شده بودم. به خصوص اینکه مدتهاست که دنبال فرصتی بودم که بتوانم بر روی پروژه های شخصی خودم کار کنم.

خب تصمیم گیری من مربوط به همین داستان بود و من بالاخره یک کار شیفتی رو قبول کردم که البته یک کار تخصصی مهندسی برق است و البته پروژه های نرم افزاری متفاوتی نیز در دل کار وجود دارد که امیدوارم بتوانم بر روی آن بیزنس خوبی راه بیندازم

راستی بعد از اتفاقاتی که در چند روز گذشته در دولت و مجلس افتاد، من هم زنگی به دانشگاه زدم و صحت مدرک دانشگاهی ام رو چک کردم دیدم که واقعاً مدرک دارم!!!

بودن!

مدت خیلی زیادی است که دوست دارم یک پست بنویسم. حرف‌های خیلی خیلی زیادی هست برای گفتن. توی این (حدوداً) سه ماهی که نبودم اتفاقات زیادی افتاده که جای شرح اونها اینجا خالیه.

اما الان نیومدم که اونها رو بگم. الان اومدم که فقط بوده باشم برای بودن! برای اینکه شروعی باشه برای بودن‌های مجدد بعدی.

امشب شب عجیب و در عین حال مهمی برای منه. من امشب باید تصمیم‌گیری نسبتاً مهمی رو انجام بدم که مسلماً در آینده من تاثیر بسیاری خواهد گذاشت. اینجا اون قسمت از تقدیر آدمه که اختیاریه، اما اینکه چه پیش بیاد و اوضاع اونطور که آدم برنامه‌ریزی می‌کنه جلو بره میشه قسمت و به قول بعضی‌ها هم شانس. (یک تصمیم‌گیری کاریه بعضی‌ها فکرهای دیگه نکنند!) پس شد: بودن یا نبودن، همیشه مسئله این است. به خصوص کجا بودن و کجا نبودن...‌‌ !

انتخابات دور دوم مجلس

انگار همین دیروز بود که رفتیم و رای دادیم و بعدش دیدیم که به‌به عجب ملت جان بر کفی داریم. هرچه این دولت بیشتر گند بزند و اوضاع و احوال را بر مردم سخت بگیرد، بیشتر نزد ملت عزیز شده و بیشتر رای می‌آورد...

بگذریم، فردا که جمعه ششم اردیبهشت ماه هست حتماً برید و رای بدین؛ به خصوص در تهران. هنوز هیچکدام از نمایندگان اصلاح‌طلب از تهران به مجلس راه پیدا نکردن. باز لیستشو ندارین؟! برین اینجا ببین!

موفق باشین...

عید هم گذشت

عید اومد و رفت. بیشتر روزهای کاریشو سر کار رفتم. اما باز هم تو تعطیلات اضافیش حالم گرفته شد. البته نه که تعطیلات بد باشه. تعطیلات برای آدم بی پول و تنها مثل زهر مار می‌مونه. روی پروژه هم اصلاً کار نکردم.

اگه یک روز خوب بشه تو عید پیدا کرده روز ۱۲بود که به جای ۱۳ رفتیم یک چیزی رو به در کنیم! نمیدونم در شد یا نه اما خیلی خوش گذشت. به زودی تعدادی از عکس‌های مربوط به اون روز رو پست می‌کنم.

راستی عکس‌های وبلاگ که به لطف tinypic ترکیده بود به تدریج در حال اصلاح است و سه ماه اول سال ۸۶ به صورت کامل از tinypic منتقل شده‌اند.

رای‌دهندگان عزیز!

رای دهندگان عزیز، لطفاً برگه رای را با دست راست خود بالا نگه دارید! یاد کنکور افتادم. اول که باید اسم هرکدومشون رو می‌نوشتیم؛ بعد کد شهر پلاکشون رو (بلا نسبت پلاک ماشین!) رو علامت می‌زدیم. بعد کد حرفشون و در نهایت کد چند رقمی انتها. اوه.....

حالا انگار قراره چه اتفاقی بیفته. بیخود بیخود اسم سی نفر رو بنویس که همشون از ۳۰ به بعد بشند؟! وقتی تهران‌نشین‌های عزیز همشون به حداد عادل با اختلاف فاحش به عنوان انتخاب اولشون رای می‌دهند دیگه چه انتظاری می‌خواهی از نتیجه داشته باشی؟ کسی که به عنوان رئیس مجلس حتی آداب معاشرت بین‌المللی رو هم بلد نیست و اتحادیه اروپا به علت بیکلاسی بهش ویزای سفر نمیده!

هی... .